گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
درس پانزدهم هیئت ثقیف …، و سر انجام برترین انسان
اشاره






هدفهاي آموزشی
انتظار میرود با مطالعه این درس:
- با چگونگی اسلام آوردن هیئت ثقیف آشنا شویم.
- داستان مباهله را بدانیم.
- اسلام آوردن هیئت طی را بدانیم.
- به چگونگی حج الوداع پی ببریم.
- واقعه غدیر خم را بدانیم.
- جانشین پیامبر را بشناسیم.
- ماجراي اعزام سپاهی به فرماندهی اسامۀ بن زید به سوي روم را بدانیم.
- با چگونگی آخرین نماز جماعت و رحلت پیامبر آشنا شویم.
در این درس به اسلام آوردن هیئت ثقیف و نگارش صلحنامه بین آنان و پیامبر، آمدن هیئتی از مسیحیان نجران به مدینه، مباهله،
نوشتن

صفحه 249 از 305 درس پانزدهم هیئت ثقیف …، و سر انجام برترین انسان
ص: 238
قرارداد صلح بین آنان و پیامبر و پذیرفتن پرداخت جزیه، شرفیاب شدن هیئت طی خدمت پیامبر و پذیرش اسلام، آخرین حج پیامبر،
نزول آیه شصت و هفت سوره مائده، واقعه غدیر خم و تعیین حضرت علی به عنوان جانشین پیامبر و پذیرش حاضران و تبریک و
تهنیت از سوي آنان به امیرالمؤمنین (ع)، اعزام سپاه اسلام به فرماندهی اسامۀ بن زید به روم و رحلت پیامبر خواهیم پرداخت.
هیئت ثقیف
ثقیفیان که به گردنکشی، سرسختی، خشونت، غرور و جنگاوري مشهور بودند و در محاصره طائف سرسختانه در برابر سپاه اسلام
ایستادند، پس از کشتن بزرگ قوم خود عروة بن مسعود که مسلمان شده بود کارشان بسیار دشوار گشت و به نوعی در حصار
183 گوید: سران ثقیف براي / مسلمانان قرار گرفتند، زیرا امنیت مراتع و راههاي آنان از سوي مسلمانان تهدید میشد. ابناسحاق 4
حل این مشکل به رایزنی پرداختند و به یکدیگر گفتند هیچ راهی نمانده که امنیت داشته باشد، کسی بیرون نمیرود مگر آنکه به
او حمله میشود، خلاصه زندگی بر ما مشکل شده است. در پایان جلسه تصمیم بر آن شد که هیئتی متشکل از شش نفر به ریاست
عبدیا لَیل که از سران ثقیف بود راهی مدینه گردد تا خدمت رسول خدا شرفیاب و مسلمان شوند.
هیئت ثقیف به مدینه آمد، به دستور حضرت در کنار مسجد سایبانی برايشان ساخته شد و خالد بن سعید بن عاص مأمور پذیرایی
965 براي پذیرایی و صرف غذا به خانه مغیرة / آنان گردید و به نقل واقدي 3

صفحه 250 از 305 هیئت ثقیف
ص: 239
بن شُعْبه ثقفی که از قبیله آنان بود میرفتند. چند روزي نزد پیامبر رفت و آمد میکردند، یک روز عبدیا لَیل نظر آن حضرت را
درباره زنا، ربا و شراب پرسید و گفت ما از ارتکاب این امور ناچاریم، چون قومی عزب هستیم و اموالمان نیز همهاش ربوي است و
آب انگورهایمان نیز شراب میشود. رسول خدا همه این امور را حرام برشمرد و آیاتی از قرآن در تحریم آنها قرائت کرد. ثقیفیان
چون خود را در محاصره حکومت اسلامی و مسلمانان میدیدند و جز تسلیم شدن راه دیگري نداشتند، با خود گفتند چارهاي
نداریم جز آنکه حرمت اینها را بپذیریم.
بنابراین نزد پیامبر (ص) آمده درخواست معاهده صلح کردند و ضمن قرارداد دو خواسته دیگر خویش را بیان داشتند. یکی اینکه
تا سه سال از ویران کردن بتخانه آنان صرفنظر شود و دیگر آنکه از نماز خواندن معاف باشند. حضرت حاضر نشد حتی یک ماه
از ویران کردن بتخانه صرفنظر کند. هیئت ثقیف در پایان گفتند پس ما را از نماز خواندن و اینکه بتهایمان را به دست خود
بشکنیم معاف فرما. رسول خدا (ص) این را که بتها به دست خودشان شکسته نشود پذیرفت ولی در مورد نماز به روایت ابن
در دینی که نماز نباشد خیري نیست. « لا خَیْرَ فِی دِینٍ لا صَلاةَ فِیهِ » : 18 فرمود / اسحاق 4
آنگاه عثمان بن ابیالعاص را که از همه جوانتر بود و در فراگیري قرآن ذوق و شوق زیادي نشان داد به عنوان امیر بر آنان گمارد.
در این هنگام هیئت ثقیف مسلمان شدند و پیامبر (ص) صلحنامهاي براي آنان نوشت و به سرزمین خود بازگشتند. سپس ابوسفیان و
مغیره را به طائف فرستاد و آنان بتخانه ثقیف را ویران کردند.

صفحه 251 از 305 هیئت ثقیف
ص: 240
هیئت نصاراي نجران و مباهله
سرزمین نَجْران در یکصد و پنجاه فرسنگی جنوب شرقی مکه در نزدیکی مرز یمن قرار دارد. سرزمین نجران در صدر اسلام منطقه
مسیحینشین جزیرة العرب بود. پس از آنکه رسول خدا (ص) در سال هشتم هجرت مکه را فتح کرد و عرب تسلیم اسلام شد،
222 هیئت / هیئتهایی براي پذیرش اسلام و به رسمیت شناختن حکومت اسلام به مدینه آمدند. از جمله به نقل ابن اسحاق 2
نصاراي نجران متشکل از شصت نفر به ریاست عبدالمسیح ملقب به عاقب، ایهَم ملّقب به سید و ابوالحارث که عالم و سرپرست
مدارس آنان و نماینده کلیساي روم در حجاز بود رهسپار مدینه شد. نصاراي نجران هنگام عصر به مدینه رسیدند و با جامههاي
ابریشمی و انگشتريهاي طلا وارد مسجد شده و به رسول خدا سلام کردند. وضع تجملی آنان حضرت را ناراحت کرد به طوري
که پاسخ سلام آنان را نگفت. نصارا داخل مسجد رو به شرق ایستاده به نماز مشغول گشتند و به اشاره حضرت کسی متعرض آنان
نشد. سپس با راهنمایی حضرت علی با لباس ساده و بدون انگشتري طلا به حضور پیامبر شرفیاب شدند و سلام کردند. حضرت با
احترام خاصی پاسخ سلامشان را داد و آنان را به اسلام دعوت کرد ولی نصارا از پذیرش اسلام امتناع ورزیده و با ایشان به احتجاج
برخاستند.
نصاراي نجران درباره حضرت عیسی (ع) از پیامبر (ص) سؤالاتی کردند. آنگاه آیات اوایل سوره آل عمران از جمله آیات پنجاه و
نه و شصت و یک در پاسخ آنها نازل شد و به روایت دلائل النبوه بیهقی

صفحه 252 از 305 هیئت نصاراي نجران و مباهله
ص: 241
382 و عُمْدَه ابن بِطْرِیق/ 189 خداوند به پیامبر (ص) دستور داد تا با آنها مباهله کند. قرار شد فردا به نقطهاي خارج از شهر /5
مدینه براي مباهله بروند و هر یک دیگري را نفرین کند که هر کس بر باطل است خدا او را نابود سازد. روز مباهله گروه زیادي از
مهاجر و انصار در مکان موعود حاضر شدند، اما پیامبر فقط همراه چهار تن از نزدیکان خود حرکت کرد. حضرت در حالی که امام
حسین را در آغوش و دست امام حسن را در دست گرفته بود و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه پشت سر او حرکت میکردند راهی
میعادگاه شد. اسقفهاي نجران وقتی این صحنه ساده و با معنویت و در عین حال با جدیت کامل را دیدند از مباهله پشیمان شدند.
ابوالحارث گفت اي یاران من گروهی را میبینم که اگر بخواهند کوه را از جاي برکنند میتوانند، اگر مباهله کنیم یک نفر نصارا
در روي زمین زنده نمیماند. از اینرو به پیامبر عرض کردند: اي ابوالقاسم ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم. قرار شد
با حضرت صلح کنند و جزیه بپردازند. صلحنامه نوشته شد و سپس نصاراي نجران به سرزمین خود بازگشتند.
هیئت طی
321 نمایندگان قبیله طَی به سرپرستی زید الخیل بن مُهَلْهَل در سال نهم هجرت در مسجد / 224 و ابنسعد 1 / به روایت ابن اسحاق 4
به حضور رسول خدا (ص) رسیدند، حضرت اسلام را بر آنان عرضه کرد و چون اسلام آوردند به هر یک پنج اوقیه نقره جایزه و به
زید دوازده و نیم اوقیه داد و منطقه فَید و سرزمینهاي دیگر را به او واگذار کرد

صفحه 253 از 305 هیئت طی
ص: 242
هیچ مردي از عرب برایم به فضل ذکر نشد جز آنکه او را کمتر از آنکه برایم میگفتند یافتم مگر زید که او » : و درباره زید فرمود
آنگاه نام او را زید الخیر گذاشت. همچنین هیئتهاي زیادي از دیگر قبایل به حضور رسول خدا .« را بیش از آنکه میگفتند یافتم
(ص) شرفیاب و مسلمان شدند.
حجۀ الوداع
در سال دهم هجرت موسم حج فرا رسید، پیامبر (ص) از جانب خداوند مأمور شد که مسائل مهم و مبانی دین اسلام و احکام آن را
براي مردم جزیرة العرب بازگو و تکمیل نماید و برنامه جهانی و اساسی این دین را به گوش همگان برساند، از تمامی طوایف
3 / اطراف و سایر مردم خواست تا در مراسم حج شرکت کنند. به روایت مقریزي/ 512 یکصدو چهارده و به روایت زَینی دَحْلان 3
1089 پیامبر (ص) صد شتر قربانی همراه خود برداشت و / یکصد و بیست و چهار هزار نفر آماده حجگزاردن شدند. به نقل واقدي 3
روز بیست و پنجم ذيالقعده کاروان عظیم حج به رهبري رسول خدا به سوي مکه حرکت کرد. حضرت در ذوالحلیفه محرم شد و
تلبیه گفت. مسلمانان نیز محرم شدند و لبیک گفتند. پیامبر روز چهارم ذيالحجه وارد مکه شد و مناسک خود را انجام داد.
تا روز هشتم یعنی روز ترویه در مکه ماند سپس به مِنی رفت، شب را در آنجا توقف کرد و صبح پس از طلوع آفتاب راهی عرفات
89 رسول اکرم (ص)، فضل بن عباس / گردید. به روایت بیهقی در السنن الکبري 7

صفحه 254 از 305 حجۀ الوداع
ص: 243
را بر پشت سر خود سوار کرده بود، در بین راه زن جوان زیبایی از طایفه خَثْعَم نزد حضرت آمد تا درمورد حج سؤال کند. فضل که
جوانی نیکوروي و سپیدچهره بود شروع کرد به نگاه کردن به آن زن و او نیز به فضل خیره گشت. رسول خدا دست خود را روي
صورت فضل گذاشت و سر او را برگرداند. فضل سرش را چرخاند و به سوي دیگر نگریست. حضرت دوباره دست روي صورت او
گذاشت و مانع از نگاه وي شد آنگاه فرمود:
.« رَأَیْتُ شابّاً وَ شابَّۀً فَلَمْ آمَنْ عَلَیْهِمَا الشَّیْطانَ »
میبینم مردي جوان و زنی جواناند، از کید شیطان در باره آنان ایمن نیستم.
سپس فضل را نصیحت و موعظه کرد.
1111 در آن خطبه / آنگاه در عرفات در خیمهاي فرود آمد و بعد سوار بر ناقه قَصْوا شد و خطبهاي ایراد فرمود. به روایت واقدي 3
حرمت خانه کعبه و ماه حرام را بیان و نیز بر حرمت خون، مال و آبروي مردم تأکید کرد و اشاره فرمود که ارتحال وي نزدیک
است. مسأله بسیار مهم در این خطبه این بود که آن حضرت میدانست رحلت او به جهان آخرت نزدیک است بنابراین باید رهبري
99 از جابر بن سَمُرَه نقل میکند که رسول خدا (ص) در عرفات براي ما / امت و جانشینی رسالت را تعیین میکرد. احمد حنبل 5
….« همواره این دین قدرتمند و آشکار است تا آنکه دوازده نفر حکومت کنند که تمامشان » : خطبه خواند و شنیدم که میگفت
در این هنگام مردم سخن گفتند و سرو صدا کردند به

صفحه 255 از 305 حجۀ الوداع
ص: 244
چه « تمامشان » گونهاي که من سخن آن حضرت را نفهمیدم. از پدرم که از من به رسول خدا نزدیکتر بود پرسیدم پس از کلمه
.« تمامی آنان از قریش هستند » : فرمود؟ پدرم گفت فرمود
غدیر متمم رسالت
مسلمانان اعمال و مناسک حج را زیر نظر رسول خدا (ص) انجام داده و سپس به دستور آن حضرت راهی مدینه و سرزمین خود
شدند. کاروان بزرگ حج به غدیر خم که رسید پیامبر مأمور ابلاغ رسمی جانشین خود گردید.
شیخ مفید در ارشاد/ 93 گوید: قبلًا خداوند به پیامبر فرمان داده بود تا علی را به جانشینی خود نصب کند ولی وقت آن را معین
نکرده بود. حضرت در پی به دست آوردن فرصت مناسبی بود که بتواند بدون بروز اختلاف و اضطرابی در جامعه آن را اعلام
نماید لیکن بیش از این جاي تأخیر نبود، زیرا گروه زیادي از مردم از کاروان جدا میشدند و به سرزمینها و شهرهاي خود
میرفتند.
با نزول آیه شصت و هفت سوره مائده (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَ ا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالُله یَعْصِمُکَ مِنَ
النَّاسِ) رسول خدا (ص) مأمور شد در غدیر خم توقف کند و ولایت امیرالمؤمنین (ع) را بهطور رسمی و آشکار ابلاغ نماید. غدیر
خم به هیچ وجه جاي مناسبی براي توقف کاروان نبود، چرا که آب کافی و نیازهاي ابتدایی در آنجا یافت نمیشد، هوا هم بسیار
گرم و سوزان بود ولی از آن سوي نیز بیش از این درنگ جایز نبود. از اینرو رسول خدا (ص)

صفحه 256 از 305 غدیر متمم رسالت
ص: 245
دستور داد تا کاروان توقف کند و همه در یک مکان جمع شوند. زیر درختچهها را تمیز کردند و در سایه آنها نشستند.
سپس به فرمان آن حضرت از جهاز شتران جایگاهی ساختند. همه چیز مرتب و منظم بود و بیش از صد هزار مرد و زن مسلمان
منتظر بودند تا ببینند رسول خدا (ص) براي چه موضوعی آنان را در این بیابان گرم و سوزان نگاه داشته است. در این هنگام
حضرت در جایگاه مخصوص ایستاد و امیرالمؤمنین را در سمت راست خود قرار داد و به ایراد سخن پرداخت و پس از حمد و ثناي
14 و شیخ صدوق در معانی الاخبار/ 90 و دیگران چنین / 194 ، احمد حنبل 3 / خداي سبحان و پند و اندرز به روایت ابنسعد 2
فرمود:
إِنِّی أُوْشِکُ أَنْ أُدْعَی فَأُجِیبَ وَ إِنِّی تَارِكٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، کِتَابَ الِله وَعِتْرَتِی؛ کِتابُ الِله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الَأرْضِ وَ عِتْرَتِی »
.« أَهْلُ بَیْتِی وَ إِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا مَا ذَا تَخْلُفُونِی فِیهِمَا
همانا به زودي من به سوي خدا خوانده میشوم و دعوت حق را لبیک میگویم من دو چیز بسیار گرانمایه را در بین شما میگذارم،
کتاب خدا و عترتم، کتاب خدا ریسمان هدایت است که از آسمان به زمین کشیده شده است و عترتم که اهل بیت مناند. خداوند
مهربان و آگاه مرا خبر داده است که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا آنکه در حوض کوثر نزد من آیند. پس بنگرید که
بعد از من چگونه با آن دو رفتار خواهید کرد!

صفحه 257 از 305 غدیر متمم رسالت
ص: 246
گفتند بار خدایا چرا. آنگاه در حالی که بازوان «؟ آیا من سزاوارتر از شما به خودتان نیستم » : بعد با صداي بسیار بلند فرمود
، امیرالمؤمنین را گرفته و به قدري بالا نگه داشته بود که سفیدي زیر بغل هر دو نمایان بود. به روایت شیخ مفید/ 94 ، ابن مغازلی/ 18
سبط ابن جوزي در تذکرة الخواص/ 29 و دیگران فرمود:
.« فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه »
پس هر که را من مولایم این علی مولاي اوست، خداوندا دوست دار کسی را که وي را دوست دارد و دشمن دار کسی را که با
وي دشمنی کند، یاري فرما کسی را که وي را یاري کند و خوار ساز کسی را که او را خوار سازد.
تهنیت و سرود غدیر
1615 گویند: آنگاه رسول خدا (ص) از جایگاه پایین آمد و دو / شیخ مفید/ 94 ، طبرسی/ 132 و میرخواند در روضۀ الصفا 4
رکعت نماز خواند، سپس ظهر شد مؤذن اذان گفت و حضرت نماز ظهر را خواند. بعد در خیمه خود نشست و فرمان داد
امیرالمؤمنین نیز در خیمهاي که مقابل خیمه حضرت بود نشست. سپس به دستور حضرت مسلمانان گروه گروه به علی (ع) به عنوان
281 ، تذکرة / 503 ، احمد حنبل 45 / سلام دادند. به نقل مصنف ابن ابی شیبه 7 « امیرالمؤمنین » امام تبریک گفتند و به او با لقب
الخواص/ 29 و دیگران عمر از همه بیشتر در تبریک گفتن مبالغه نمود، او خطاب به آن حضرت گفت: به به! خوشا به حال تو اي
علی، هم اینک مولاي من و مولاي تمامی مردان و زنان

صفحه 258 از 305 تهنیت و سرود غدیر
ص: 247
سلام « امیرالمؤمنین » مسلمان گشتی. همسران و دیگر زنان مسلمان نیز به دستور پیامبر (ص) نزد علی (ع) آمدند و به او با عنوان
دادند. آنگاه به روایت شیخ مفید/ 94 ، مناقب خوارزمی/ 136 و تذکرة الخواص سبط ابن جوزي/ 33 ، حسّان بن ثابت با کسب
اجازه از محضر پیامبر درباره این حادثه بزرگ چنین سرود:
یُنادِیهِمُ یَوْمَ الْغَدِیرِ نَبِیُّهُمْ بِخُمٍّ وَ أَسْمِعْ بِالرَّسُولِ مُنادِیا
وَ قالَ فَمَنْ مَوْلاکُمُ وَ وَلِیُّکُمْ فَقالُوا و لَمْ یُبْدُوا هُناكَ التَّعادِیا
إِلهُکَ مَوْلانا وَ أَنْتَ وَلِیُّنا وَ لَنْ تَجِدَنْ مِنّا لَکَ الْیَوْمَ عاصِیا
فَقالَ لَهُ قُمْ یا عَلِیُّ فَإِنَّنِی رَضِیتُکَ مِنْ بَعْدِي إِماماً وَ هادِیا
فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا وَلِیُّهُ فَکُونُوا لَهُ أَنْصارَ صِدْقٍ مُوالیا
هُناكَ دَعا اللَّهُمَّ والِ وَلِیَّهُ وَ کُنْ لِلَّذِي عادَي عَلِیّاً مُعادِیا
روز غدیر در سرزمین خم پیامبرشان ندا درداد، وه چه نیکو پیام میرساند رسول خدا هنگامی که ندا سر میدهد.

صفحه 259 از 305 تهنیت و سرود غدیر
ص: 248
فرمود کیست فرمانروا و سرپرست شما؟ بدون آنکه اظهار دشمنی کنند پاسخ دادند.
خدایت فرمانرواي ما و تو سرپرست مایی، تو هرگز امروز از ما کسی را نافرمان نخواهی یافت.
آنگاه فرمود اي علی برخیز که همانا من راضی شدم پس از من پیشوا و راهنما باشی.
هر که را من فرمانروایم این علی سرپرست اوست، پس شما یاور صمیمی و دوست وي باشید.
در آنجا دعا کرد بار خدایا دوست دار دوستانش را و با کسی که دشمن علی است دشمن باش.
مهر کمال اسلام
به روایت اعلام الوري طبرسی/ 133 و مناقب ابن مغازلی/ 19 پس از انجام مراسم تعیین جانشین و امام مسلمین پیک وحی فرود آمد
و آیه سه سوره مائده را (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِ یتُ لَکُمُ الإِسْلَامَ دِیناً) براي پیامبر (ص) آورد. با نزول
الله اکبر! سپاس خداي » : این آیه دین مقدس اسلام تکمیل گشت و مُهر کمال بر آن خورد. در این وقت حضرت بیدرنگ بانگ زد
.« را بر کامل شدن دین و اتمام نعمت و رضاي خدا بر رسالتم و ولایت علی پس از من
نکتهاي که در اینجا توضیح آن بسیار حائز اهمیت بوده این است که نگرانی و ترس پیامبر از چه بود؟ چون صریح قرآن این است
که خدا به رسول خود میفرماید ما تو را از شر مردم نگه خواهیم داشت. سؤال این

صفحه 260 از 305 مهر کمال اسلام
ص: 249
است که چرا رسول خدا از تبلیغ این امر خوف داشت؟ آیا از به خطر افتادن جان علی نگران بود یا بیم آن داشت که سخنش را
نپذیرند و بر حضرتش خرده بگیرند که چرا پسرعمو و داماد خود را به جانشینی برمیگزیند، یا اینکه ترس از منافقان فرصتطلب
داشت که مبادا فرصت را مغتنم شمرده و یکباره بر وي بشورند و آشوبی برپا سازند که مهار آن ممکن نباشد. تمامی این امور را
محتمل دانستهاند. اما به احتمال زیاد نگرانی حضرت بیشتر از شورش و آشوب بوده است، چرا که خود ایشان به روایت علامه
همانا مردم تازه مسلماناند میترسم نپذیرند و شورش » : 165 درباره علت تأخیر ابلاغ به جبرئیل فرمود / مجلسی در بحار الانوار 37
300 نقل کرده است. بدین لحاظ بود که به روایت ابن مغازلی/ 25 و ابن / این مضمون را حَسْکانی نیز در شواهد التنزیل 1 .« کنند
بطریق/ 107 وقتی از آنان خواست گرد هم آیند تا امر مهمی را با آنها در میان بگذارد، ابتدا نپذیرفتند و کنارهگیري کردند.
حضرت بسیار ناراحت شد و پس از آنکه علی (ع) مردم را جمع کرد پیامبر (ص) از آنان گله نمود. مسلمانان نیز گریستند و
عذرخواهی نمودند و حتی ابوبکر از حضرت خواست تا براي آنان طلب مغفرت کند.
آخرین اعزام
در این دوران رسول خدا (ص) دشمنان و جنگافروزان داخلی را مهار کرده بود و بیشتر مردم به اسلام گرویده بودند. از این پس
/ 1117 ، سبل الهدي/ 3786 و حلبی 3 / دیگر تهدیدات بیشتر از ناحیه شمال و روم شرقی بود. از اینرو حضرت به روایت واقدي 3
207 در اواسط ماه

صفحه 261 از 305 آخرین اعزام
ص: 250
صفر سال یازدهم هجرت سپاهی فراهم کرد تا روانه روم کند. فرماندهی آن را به اسامۀ بن زید سپرد و مهاجر و انصار از جمله
ابوبکر، عمر و ابوعبیده جرّاح در بین این سپاه بودند. چون اسامه جوان بود و بیش از هجده سال نداشت این کار بر عدهاي گران
آمد و گفتند نوجوانی را به فرماندهی بزرگان صحابه نصب کرده است.
113 و شیخ / در این ایام بود که پیامبر بیمار شد و در بستر افتاد. اما همواره براین تأکید داشت که سپاه اسامه حرکت کند. یعقوبی 2
23 و ابن ابی / سپاه اسامه را بفرستید. به نقل شهرستانی در الملل والنحل 1 « فَأَنْفِذُوا جَیْشَ أُسامَۀ » : مفید 98 گویند: پیوسته میفرمود
52 میفرمود: / الحدید در شرح نهجالبلاغه 6
.« لَعَنَ الُله مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ »
خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه تخلف ورزد.
261 گویند: مقصود رسول خدا (ص) از این همه تأکید این بود که مدینه از وجود کسانی که / شیخ مفید/ 196 و ابن ابی الحدید 1
طمع خلافت و ریاست داشتند و مخالف امامت حضرت بودند خالی شود و کار امامت بدون مشکل به ایشان منتقل گردد. خود علی
(ع) نیز به روایت خصال شیخ صدوق/ 371 به این امر تصریح کرده است.
191 گوید: اسامه به جُرْف لشکرگاه سپاه اسلام آمد و درصدد حرکت بود که پیک امایمن رسید و خبر داد حال پیامبر / ابن سعد 2
دگرگون شده و رحلت آن حضرت نزدیک است. از اینرو اسامه و سپاه او توقف کردند و افراد بهانهجو از این مأموریت سرباز
زدند و آرزوي رسول خدا (ص) با آن همه تأکید جامه عمل نپوشید.

صفحه 262 از 305 آخرین اعزام
ص: 251
سفارش قرآن و اهل بیت
اي مردم آگاه باشید که » : به نقل شیخ مفید/ 96 و قُنْدُوزي در ینابیع الموده/ 40 رسول خدا (ص) در بستر احتضار پیوسته میفرمود
من در میان شما دو چیز گرانبها را به جاي گذاشتم؛ کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را، بر ایشان پیشی نگیرید که پراکنده خواهید
شد و در حق آنان کوتاهی نکنید که هلاك میشوید و به ایشان چیزي نیاموزید، زیرا آنان از شما داناترند. شیخ مفید میافزاید
آگاه باشید که علی بن ابیطالب برادر و وصی من است. بعد از من درباره تأویل قرآن میجنگد چنانکه من درباره » : سپس فرمود
پیامبر پیوسته این گفتار را در مجالس متعدد تکرار میکرد. .« تنزیل قرآن جنگیدم
آخرین نماز جماعت
1621 و دیگران روزي پیامبر (ص) با کمک امیرالمؤمنین به قبرستان بقیع رفت و براي / به روایت شیخ مفید/ 97 ، روضۀالصفا 4
اموات طلب آمرزش نمود و رو کرد به علی (ع) و فرمود:
.« إِنَّ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلامُ کَانَ یَعْرِضُ عَلَیَّ الْقُرْآنَ کُلَّ سَنَۀٍ مَرَّةً وَ قَدْ عَرَضَهُ عَلَیَّ الْعَامَ مَرَّتَیْنِ وَ لا أَرَاهُ إِلَّا لِحُضُورِ أَجَلِی »
همانا جبرئیل هر سال قرآن را یک بار بر من عرضه میداشت و در این سال دو مرتبه بر من عرضه کرد، این جز آن نیست که اجل
من فرا رسیده است.
امروز شخص دیگري با » : شیخ مفید/ 97 و طبرسی/ 134 گویند: صبح بلال اذان گفت و مردم را به نماز فرا خواند. پیامبر فرمود
مردم نماز بخواند

صفحه 263 از 305 سفارش قرآن و اهل بیت
ص: 252
عایشه گفت به ابوبکر بگویید برود. حفصه گفت به عمر بگویید برود. چون حضرت این سخنان را شنید .« که من دچار بیماریم
برخاست، علی بن ابیطالب و فضل بن عباس دستهاي آن حضرت را گرفتند و او با تکیه به آنان در حالی که پاهایش به زمین
کشیده میشد به مسجد رفت، با اشاره دست خود ابوبکر را از محراب به عقب راند و نماز را از اول شروع کرد و چون به پایان
.«؟ مگر من به شما نگفتم با لشکر اسامه بیرون بروید » : رساند به خانه بازگشت. آنگاه ابوبکر و عمر را خواست و به آنان فرمود
ابوبکر گفت من رفتم ولی دوباره آمدم تا دیدار با شما را تازه کنم. عمر گفت اي رسول .«؟ پس چرا نرفتید » : گفتند آري. فرمود
خدا من اصلًا نرفتم زیرا دوست نداشتم که احوال شما را از مهاجران بپرسم.
301 و مَقْریزي در / این نظر علماي شیعه درباره آخرین نماز رسول خدا (ص) بود. اما گروهی از اهل سنت از جمله ابن اسحاق 4
امتاع الاسماع/ 548 نقل کردهاند که ابوبکر به دستور پیامبر بر مردم نماز گزارد. تعداد زیادي از ایشان نیز از جمله مالک بن انس در
197 روایت کردهاند که رسول خدا (ص) نشسته نماز جماعت را اقامه / 162 و ترمِذِي در سنن 2 / 136 ، بخاري در صحیح 1 / مُوَطَّأ 1
کرد و ابوبکر ایستاد و به آن حضرت اقتدا نمود، یعنی ابوبکر واسطه اتصال بین پیامبر و مردم بود. در بین اهل سنت درباره اینکه
خود پیامبر آخرین نماز جماعت را اقامه کرد و یا آنکه ابوبکر به دستور آن حضرت و یا با تمهیدات عایشه، بر مردم نماز خواند
198 از استاد خود شیخ ابویعقوب یوسف بن اسماعیل لَمْعانی / اختلاف زیاد است. ولی ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه 9
معتزلی نقل میکند که علی (ع)

صفحه 264 از 305 سفارش قرآن و اهل بیت
ص: 253
فرموده است: تعیین ابوبکر براي امامت نماز با تمهیدات و زمینهسازي عایشه بود ولی رسول خدا (ص) متوجه و از منزل خارج شد و
با کنار گذاردن ابوبکر از محراب جلوي انجام این کار را گرفت.
وصیتی که نوشته نشد
1259 ، طبرسی/ 135 و دیگران روایت کردهاند که روز پنجشنبه بیماري رسول خدا (ص) سخت شد، / 242 ، مسلم 3 / ابنسعد 2
فرمود:
.« ائتُونِی بِدَاوِةٍ وَ صَحِیفَۀٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتاباً لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً »
برایم دوات و ورقی بیاورید تا براي شما مطلبی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.
عمر مانع شد و گفت:
.« إِنَّ رَسُولَ الِله قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ و عِنْدَکُمُ الْقُرآنُ، حَسْبُنا کِتابُ الله »
همانا درد بر رسول خدا چیره گشته، قرآن نزد شماست و کتاب خدا براي ما کافی است.
278 گوید عمر گفت: / خَفاجی در نسیم الریاض فی شرح الشفاء للقاضی عیاض 4
.«! إِنَّ النَّبِیَّ یَهْجُرُ »
همانا پیامبر هذیان میگوید!
شیخ مفید/ 98 ، طبرسی/ 135 و دیگران روایت کردهاند عمر به کسی که میخواست دوات و ورق بیاورد گفت:

صفحه 265 از 305 وصیتی که نوشته نشد
ص: 254
.«! ارْجِعْ فَإِنَّهُ یَهْجُر »
برگرد، چرا که او هذیان میگوید!
51 افرادي که نزد پیامبر بودند اختلاف کردند، گروهی گفتند دوات و ورق بیاورید / 242 و ابن ابی الحدید 6 / به روایت ابن سعد 2
بنویسد، سخن همانا سخن پیامبر است، برخی گفتند حرف همان حرف عمر است. چون اختلاف زیاد شد و رسول خدا (ص)
اندوهگین گشت فرمود:
.« قُومُوا عَنِّی، إِنَّهُ لا یَنْبَغِی لِنَبِیٍّ أَنْ یَختَلِفَ عِنْدَهُ هکَذا »
برخیزید از نزد من بروید که سزاوار نیست نزد پیامبر اینگونه منازعه شود.
242 ، شیخ مفید/ 98 و طبرسی/ 135 گویند: سپس کسانی که در خانه بودند پشیمان شدند و خود را سرزنش کردند و / ابن سعد 2
به حضرت گفتند: آیا دوات و ورقی که خواستید برایتان بیاوریم؟ فرمود:
.« أَبَعْدَ الَّذِي قُلْتُمْ! لا، وَ لَکِنِّی أُوصِیکُم بِأَهْلِ بَیْتِی خَیْراً »
آیا پس از این سخنان که گفتید؟! نه، ولی شما را به نیکی به اهلبیتم سفارش میکنم.
1259 ابنعباس / آنگاه روي خود را از آنان برگردانید و مردم برخاسته و رفتند و فقط نزدیکان حضرت ماندند. به روایت مسلم 3
از آن پس همواره با چشم گریان میگفت: روز پنجشنبه چه روز پنجشنبهاي؟! تمامی مصیبت از آنجا شروع شد که با سر و صدا و
جنجال مانع از نوشتن رسول خدا شدند. آري، این بزرگترین اسائه ادب و بیاحترامی به ساحت مقدس خاتم پیامبران بود.

صفحه 266 از 305 وصیتی که نوشته نشد
ص: 255
شیخ مفید/ 99 گوید: سپس امیرالمؤمنین (ع) را نزد خود فرا خواند و انگشتري خویش را درآورد به او داد و فرمود:
.« خُذْ هذا فَضَعْهُ فِی یَدِكَ »
این را بگیر و به دستت کن.
شمشیر، زره و تمامی سلاح جنگی و نیز دستمالی را که هنگام جنگ بر کمر خود میبست به آن حضرت داد.
در فکر فقیران
237 عایشه گوید: در دوران بیماري رسول خدا (ص) مقداري دینار به دست آن حضرت رسید، آنها را بین / به روایت ابن سعد 2
فقرا تقسیم کرد جز شش دینار که به دست یکی از همسران خود سپرد ولی فکر آن دینارها خواب را از چشمان آن حضرت ربود تا
آنکه سرانجام فرمود: آن شش دینار چه شد؟ گفتند: به فلان همسرت سپردهاي. فرمود: آنها را بیاورید. وقتی آوردند پنج دینار
هم « الآنَ اسْتَرَحْتُ » : آن را بین پنج خانوار فقیر انصاري تقسیم کرد و فرمود: این یک بر جاي مانده را نیز انفاق کنید. آنگاه فرمود
اینک آسودهخاطر شدم و سپس به خواب رفت.
237 و 239 رسول خدا (ص) چند سکه طلا نزد عایشه داشت، یک روز به عایشه فرمود: آن طلاها چه / همچنین به نقل ابن سعد 2
شد؟ عایشه گفت: آنها نزد من است. فرمود: آنها را انفاق کنید. سپس از هوش رفت! چون به هوش آمد پرسید: عایشه آن طلاها
را انفاق کردي؟ عایشه گفت: نه به خدا اي رسول الله! حضرت، طلاها را خواست و در

صفحه 267 از 305 در فکر فقیران
ص: 256
کف دست خود نهاد و شمرد، شش سکه بود. سپس فرمود:
.«!؟ ما ظَنَّ مُحَمَّدٌ بِرَبِّهِ أَنْ لَوْ لَقِیَ الَله وَ هذِهِ عِنْدَهُ »
محمد چه گمانی به پروردگارش دارد اگر خدا را ملاقات کند و اینها نزد او باشد؟!
آنگاه در بحبوحه دشواري بیماري خویش فرمود: اي عایشه! این دینارها را نزد علی بفرست و از هوش برفت. چون عایشه گرفتار
بیماري حضرت بود و این کار به تعویق افتاد، حضرت سه مرتبه این درخواست خود را تکرار کرد تا آنکه عایشه طلاها را نزد علی
(ع) فرستاد و حضرت علی آنها را صدقه داد.
رحلت آخرین پیامبر
267 از سلمان نقل میکند که / چند روز دیگر حال رسول خدا (ص) دگرگون و ملاقات با او محدود شد. ابن ابی الحدید 10
گفت: صبح روز قبل از رحلت رسول خدا (ص) خدمت حضرت رسیدم. فرمود:
.«!؟ یا سَلْمانُ أَلا تَسْأَلُ عَمّا کابَدْتُهُ اللَّیْلَۀَ مِنَ الَألَمِ وَ السَّهَرِ أَنَا وَ عَلِیٌّ »
اي سلمان! آیا از شدت درد و سختی بیخوابی که دیشب من همراه علی کشیدم نمیپرسی؟!
عرض کردم: یا رسول الله! اجازه بدهید من امشب را به جاي علی بمانم و همراه شما بیخوابی بکشم. فرمود:
.« لا، هُوَ أَحَقُّ بِذِلِکَ مِنْکَ »
نه، او به این کار از تو سزاوارتر است.

صفحه 268 از 305 رحلت آخرین پیامبر
ص: 257
شیخ مفید/ 99 گوید: علی (ع) در دوران بیماري همواره کنار بسترش بود و جز براي کار ضروري آن حضرت را ترك نمیکرد.
یک بار که براي کاري بیرون رفته بود حال پیامبر دگرگون شد و از هوش رفت به هوش که آمد علی را ندید، فرمود:
.« ادْعُوا لِی أَخِی وَ صاحِبِی »
برادر و دوست مرا نزد من فراخوانید.
و دوباره دچار ضعف گردید. عایشه و حفصه به ترتیب ابوبکر و عمر را حاضر کردند ولی حضرت از آنان روي برتافت. آنگاه با
راهنمایی امسلمه، امیرالمؤمنین را فرا خواندند. همین که آن حضرت آمد پیامبر (ص) به او فرمود:
ضَعْ رَأسِی یا عَلِیُّ فِی حُجْرِكَ، فَقَدْ جاءَ أَمْرُالِله عَزَّوَجَ لَّ، فَإِذا فَاضَتْ نَفْسِی فَتَوَلَّ أَمْرِي وَصَ لِّ عَلَیَّ أَوَّلَ النَّاسِ وَلاتُفارِقْنِی حَ تَّی »
.« تُوَارِیَنِی فِی رَمْسِی وَ اسْتَعِنْ بِالِله تَعالی
یا علی سرم را بر دامنت بگذار که امر خدا فرا رسید، هنگامی که جان از تنم رفت خودت کار تجهیز مرا برعهده گیر و پیش از همه
مردم بر من نماز گزار و تا مرا در قبرم دفن نکردي از من جدا مشو و از خداوند تعالی یاري جوي.
امیرالمؤمنین سر مبارك حضرت را روي زانو گذاشت و گوش خود را نزدیک لبهاي او برد. رسول خدا (ص) مدت طولانی با
علی (ع) راز گفت و اسرار و ودایع الهی را به وي سپرد. وقتی پرسیدند پیامبر چه فرمود؟ به روایت شیخ مفید/ 99 ، ابن عساکر در
385 و / تاریخ دمشق 42

صفحه 269 از 305 رحلت آخرین پیامبر
ص: 258
359 پاسخ داد: / ابن کثیر در البدایه والنهایه 7
.« عَلَّمَنِی أَلْفَ بابٍ فَتَحَ لِی کُلُّ بابٍ الْفَ بَابٍ و وَصّانِی بِما أَنَا قائمٌ بِهِ إِنْ شاءَ الله »
هزار باب دانش به من آموخت که هر باب هزار باب دیگر میگشود و به چیزي وصیت کرد که انشاءالله به آن عمل خواهم کرد.
387 نقل کرده که رسول خدا (ص) به علی (ع) وصیت کرد پس از مرگم تو مرا غسل بده و / ابن عساکر نیز در تاریخ دمشق 42
166 جبرئیل براي آخرین بار بر زمین / دفن کن و مشکلات و اختلافات مردم را حل نما. به روایت طبرسی/ 137 و دیار بکري 2
یا رسول الله میخواهی به دنیا بازگردي؟ فرمود: » : فرود آمد و گفت
.« لا، بَلِ الرَّفِیقَ الَأعْلی »
نه، بلکه میخواهم نزد یار برتر بروم.
یا نزد یاران برتر بروم، یعنی به جمع پیامبران بپیوندم.
سکوتی آمیخته با .« یا محمد این آخرین بار فرود آمدن من به دنیاست، زیرا من فقط براي شما به دنیا فرود میآمدم » : جبرئیل گفت
حزن و نگرانی همه جا را فرا گرفته بود. مهاجران و انصار در بیرون خانه اجتماع کرده و بیصبرانه نگران حال رسول خدا بودند که
چه خواهد شد؟! ناگهان امیرالمؤمنین سر برداشت و در حالی که اشک از چشمانش جاري و بغض گلویش را گرفته بود فرمود:
.« عَظَّمَ الُله أُجُورَکُمْ فِی نَبِیِّکُمْ »

صفحه 270 از 305 رحلت آخرین پیامبر
ص: 259
خداوند پاداش شما را در مصیبت پیامبرتان زیاد گرداند.
بنابر قول مشهور بین علماي شیعه روز دوشنبه بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجرت و بنابر قول مشهور در بین دانشمندان اهل
سنت دوازدهم ربیعالاول در حالیکه سر مبارك پیامبر اکرم (ص) بر دامن علی (ع) بود آخرین سفارش خود را نمود و فرمود:
«! الصَّلاة! الصَّلاة »
نماز! نماز!
و آخرین سخنی که از دو لب مبارکش خارج « الله أَکبر » : 166 نخستین سخنی که در این جهان فرمود / آري، به روایت دیار بکري 2
315 ام سلمه گوید: بیشتر وصیت رسول خدا (ص) هنگام رحلت سفارش به نماز و / بود. به روایت احمد حنبل 6 « الرَّفِیقَ الَأعْلی » شد
نیکی به بردگان بود. آنگاه دنیا را وداع نمود و با رحلت خاتم انبیا محمد بن عبدالله (ص) جریان وحی براي همیشه قطع شد.
به نقل شیخ مفید/ 100 امیرالمؤمنین طبق وصیت پیامبر (ص) به کمک فضل بن عباس بدن حضرت را غسل داد و حنوط و کفن
کرد و اولین بار به تنهایی بر او نماز گزارد. چون مسلمانان درباره اینکه چه کسی در نماز بر پیکر مطهر حضرت امامت را به عهده
همانا رسول خدا در » : گیرد و بدن مقدس کجا دفن شود اختلاف کردند، امیرالمؤمنین (ع) بیرون آمد و خطاب به مردم فرمود
زندگی و مرگ پیشواي ماست، دسته دسته بیایید و بدون امام بر او نماز بگزارید و خداوند پیامبري را در مکانی قبض روح
نمیگرداند، جز آنکه میخواهد همانجا مرقد او باشد، من

صفحه 271 از 305 رحلت آخرین پیامبر
ص: 260
مردم این را پذیرفتند و راضی شدند. مضمون برخی از این مطالب در .« او را در همان اتاقی که در آن رحلت نموده دفن میکنم
186 نیز آمده است. -185 / 281 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 10 / طبقات ابن سعد 2
دفن پیامبر و آغاز اختلاف
114 و طبرسی/ 138 / امیرالمؤمنین (ع) روز سهشنبه بدن مطهّر رسول خدا (ص) را در منزل خود حضرت دفن کرد. یعقوبی 2
گویند: انصار هنگام دفن فریاد زدند: تو را به خدا سوگند حق ما را نسبت به رسول خدا مراعات کن! مردي از انصار را نیز به
کمک خود بگیر که ما را هم در دفن پیامبر سهمی باشد. با راهنمایی حضرت، اوْس بن خولی انصاري که مردي اهل فضل و از
بدریون بود داخل قبر شد و در امر داخل کردن جنازه مطهر به قبر کمک کرد و سپس بیرون آمد.
شیخ مفید/ 101 گوید: بیشتر مردم به لحاظ نزاعی که بین مهاجران و انصار درباره خلافت درگرفت در نماز بر پیکر رسول خدا
آنگاه مردم در آن هنگام که علی (ع) و بنیهاشم .«! چه آینده بدي است » : (ص) حاضر نشدند. حضرت فاطمه (س) فریاد زد
درگیر مصیبت پیامبر بودند از فرصت استفاده کرده دنبال تصاحب خلافت رفتند و در پی آن ابوبکر به خلافت رسید. هنگامی که
امیرالمؤمنین سرگرم اصلاح قبر پیامبر بود مردي آمد و عرض کرد این گروه با ابوبکر بیعت کردند و انصار به سبب اختلافشان
شکست خوردند و طُلَقا از ترس آنکه مبادا شما به خلافت برسید به بیعت با ابوبکر مبادرت ورزیدند. حضرت بیلی را که در دست
داشت بر زمین نهاد و دسته آن را در دست گرفت و اوایل سوره

صفحه 272 از 305 دفن پیامبر و آغاز اختلاف
ص: 261
عنکبوت را قرائت فرمود:
(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ).
آیا مردم پنداشتهاند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و دیگر امتحان نخواهند شد؟!
سرانجام برترین انسان
بدین سان این شخصیت بینظیر و برترین فرد بشر، یعنی رسول خدا، خاتم انبیا، گل سرسبد آفرینش، عصاره هستی و بهترین و
شریفترین فرد بشر شصت و سه سال عمر مبارك و پربرکت خود را در خدمت به بندگان خدا سپري کرد، پنجاه و سه سال آن را
در مکه و ده سال آن را در مدینه و با زحمات فراوان و جانفشانی شالوده بزرگترین دین و تمدن جهان هستی را با دست باکفایت
خود بنا نهاد و چراغی را براي هدایت و راهنمایی بشر فرا روي تاریخ برافروخت که روز به روز بر شعاع و پرتو آن افزوده میشود و
تاریکیها را روشن، گمراهان را هدایت، انسانهاي تشنه حقیقت را سیراب نموده و عدالت، شرافت و کرامت را در بین جوامع
انسانی گسترده و از ارزشهاي الهی و انسانی پاسداري میکند.
رسول خدا (ص) در طول عمر مبارك خویش به فرموده امیرالمؤمنین (ص) در نهج البلاغه/ 229 براي خود سنگی روي سنگی
/ نگذاشت و به نقل امالی صدوق/ 398 از امام صادق (ص) نان گندم به لب مبارك خود نزد و نان جو نیز سیر نخورد. ابن سعد 1
124 هنگامی / 403 نیز گوید: رسول خدا از دنیا رفت ولی نان جو سیر نخورد. و به روایت قربالاسناد/ 91 و شفاء قاضی عیاض 1
که از دنیا رفت زره او براي مخارج

صفحه 273 از 305 سرانجام برترین انسان
ص: 262
خانوادهاش درگرو بود، نه دیناري از خود به جاي گذاشت و نه درهمی، این در حالی بود که در اوج اقتدار بهسر میبرد و صدها
شتر به نیازمندان و مستمندان میبخشید. و در رفتار پسندیده، حسن سلوك و اخلاق نیک به آنجا رسید که خداوند در سوره قلم
آیه چهارم فرمود:
(إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ).
تو داراي اخلاق بس بزرگی هستی.
آري، سرانجام آخرین قافلهسالار بزرگ بشر، قافله عظیم بشري را به منزل مقصود و سرحد تکامل رساند و بهترین و جامعترین
برنامه زندگی و طرح مقدسترین و عادلانهترین حکومت بینظیر دینی را در جهان هستی پیریزي کرد که براساس عدل و داد و
مهر و رحمت پایهگذاري شده بود، عدل و داد در قانونگذاري مراعات میشد و مهر و رحمت در اجراي آن. حکومت از دیدگاه
پیغمبر خاتم وسیله بود نه هدف، وسیله بود براي اجراي احکام رهاییبخش الهی و گسترش عدالت همگانی و ارزشهاي انسانی.
حکومت اسلامی مدینه نه حکومت فرد بر مردم بود و نه حکومت مردم بر مردم بلکه حکومت الله بر مردم بود. حکومت اسلامی
رسول خدا (ص) کاملترین، مترقیترین و دادگسترترین نوع حکومت در جهان هستی است، زیرا که این حکومت مشروعیت خود
را با نص و انتصاب از جانب خداوند گرفته و مقبولیتش را با بیعت و پذیرش مردم به دست آورده بود، نیمی از آن الهی بود و نیمی
دیگر مردمی، یک روي آن خدا و روي دیگر مردم بودند. از این جهت حقوق تمامی گروهها مراعات میشد و همه اقلیتها و
قبیلهها از آزادي و حقوق کامل برخوردار بودند. مخالفان حکومت اسلامی و حتی محاربان دیدگاه

صفحه 274 از 305 سرانجام برترین انسان
ص: 263
مخالف و انتقادات تند خود را صریح و بدون هیچ گونه ترسی بیان میکردند. این آزادي تا آنجا پیش رفت که عبدالله بن ابَی
رئیس بزرگترین گروه مخالف حکومت اسلامی رسول خدا (ص) که همواره کارشکنی و مخالفت میکرد و در جنگ
بنیمصطلق آتش فتنه افک را روشن کرد و سران صحابه اعدام صحرایی او را خواستار شدند، مورد عفو و بخشش آن حضرت قرار
گرفت و شگفتا که بعدها رسول خدا بر جنازه عبدالله بن ابَی نماز خواند!
رسول خدا (ص) براي نخستین بار در طول تاریخ حکومتها ظلم و زور را کنار گذاشت و عدل و داد را سرلوحه کار خویش قرار
داد و قوه قهریه را فقط و فقط در دفع ظلم و جور و اجراي حق و عدالت به کار گرفت و در عین اینکه دریاي مهر و محبت بود
ولی در مقابله با ستمگران، یاغیان و برهمزنندگان نظم و امنیت عمومی برخوردي قاطعانه داشت و با آنان به هیچ وجه انفعالی مقابله
نمیکرد. خاتم پیامبران همه مردم را به آشتی و صلح دعوت مینمود چنانکه قرآن در آیه دویست و هشت سوره بقره میگوید: (ا
دْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّۀً) همگی در صلح و آشتی درآیید و از جنگ و پیکار نیز فقط براي دفع فتنه و آشوب استفاده میکرد. همچنان
که در این مورد نیز در سوره بقره آیه صد و نود و سه آمده است:
(وَقَاتِلُوهُم حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَۀٌ).
با آنان نبرد کنید تا فتنهاي نماند.
آري، کلیه جنگهاي آن حضرت براي دفع فتنه و آشوب و جلوگیري از ظلم و تجاوز و دفاع از حق و تأمین امنیت و آسایش و

صفحه 275 از 305 سرانجام برترین انسان
ص: 264
صیانت از حقوق مردم و پاسداري از کیان دین بود و چرا اینگونه نباشد و حال آنکه وجود نازنین حضرتش رحمۀ للعالمین، یعنی
بود! « پیامآور رحمت »
خلاصه درس
ثقیفیان پس از کشتن بزرگ قوم خود عروة بن مسعود که مسلمان شده بود به نوعی در حصار مسلمانان قرار گرفتند، زیرا امنیت
مراتع و راههاي آنان از سوي مسلمانان تهدید میشد. سران ثقیف براي حل این مشکل به رایزنی پرداختند. در پایان جلسه تصمیم
بر آن شد که هیئتی راهی مدینه گردد تا خدمت رسول خدا شرفیاب و مسلمان شوند. هیئت ثقیف مسلمان شدند و پیامبر (ص)
صلحنامهاي براي آنان نوشت و به سرزمین خود بازگشتند. سپس ابوسفیان و مغیره را به طائف فرستاد و آنان بتخانه ثقیف را ویران
کردند.
سرزمین نَجْران در جنوب شرقی مکه در نزدیکی مرز یمن قرار دارد. سرزمین نجران در صدر اسلام منطقه مسیحینشین جزیرة
العرب بود.
هیئت نصاراي نجران رهسپار مدینه شد. حضرت با احترام خاصی پاسخ سلامشان را داد و آنان را به اسلام دعوت کرد ولی نصارا از
پذیرش اسلام امتناع ورزیده و با ایشان به احتجاج برخاستند. خداوند به پیامبر دستور داد تا با آنها مباهله کند. اسقفهاي نجران
وقتی این صحنه ساده و با معنویت و در عین حال با جدیت کامل را دیدند از مباهله پشیمان شدند. قرار شد با حضرت صلح کنند و
جزیه بپردازند. صلحنامه نوشته شد و سپس نصاراي نجران به سرزمین خود بازگشتند.

صفحه 276 از 305 خلاصه درس
ص: 265
نمایندگان قبیله طَی به سرپرستی زید الخیل بن مُهَلْهَل در سال نهم هجرت در مسجد به حضور رسول خدا (ص) رسیدند، حضرت
اسلام را بر آنان عرضه کرد، اسلام آوردند. همچنین هیئتهاي زیادي از دیگر قبایل به حضور رسول خدا شرفیاب و مسلمان شدند.
در سال دهم هجرت موسم حج فرا رسید، پیامبر از جانب خداوند مأمور شد که مسائل مهم و مبانی دین اسلام و احکام آن را براي
مردم جزیرة العرب بازگو و تکمیل نماید و برنامه جهانی و اساسی این دین را به گوش همگان برساند، از تمامی طوایف اطراف و
سایر مردم خواست تا در مراسم حج شرکت کنند.
رسول خدا (ص) در عرفات در خیمهاي فرود آمد و بعد سوار بر ناقه قَصْوا شد و خطبهاي ایراد فرمود. در آن خطبه حرمت خانه
کعبه و ماه حرام را بیان و نیز بر حرمت خون، مال و آبروي مردم تأکید کرد و اشاره فرمود که ارتحال وي نزدیک است. مسلمانان
اعمال و مناسک حج را زیر نظر رسول خدا انجام داده و سپس به دستور آن حضرت راهی مدینه و سرزمین خود شدند. کاروان
بزرگ حج به غدیر خم که رسید پیامبر مأمور ابلاغ رسمی جانشین خود گردید.
با نزول آیه شصت و هفت سوره مائده (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالُله یَعْصِ مُکَ مِنَ
النَّاسِ) رسول خدا مأمور شد در غدیر خم توقف کند و ولایت امیرالمؤمنین را بهطور رسمی و آشکار ابلاغ نماید.
به دستور حضرت مسلمانان گروه گروه به علی (ع) به عنوان امام

صفحه 277 از 305 خلاصه درس
ص: 266
سلام دادند. عمر از همه بیشتر در تبریک گفتن مبالغه نمود. « امیرالمؤمنین » تبریک گفتند و به او با لقب
در این دوران رسول خدا (ص) دشمنان و جنگافروزان داخلی را مهار کرده بود و بیشتر مردم به اسلام گرویده بودند. از این پس
دیگر تهدیدات بیشتر از ناحیه شمال و روم شرقی بود. از اینرو حضرت در اواسط ماه صفر سال یازدهم هجرت سپاهی فراهم کرد
تا روانه روم کند. فرماندهی آن را به اسامۀ بن زید سپرد و مهاجر و انصار از جمله ابوبکر، عمر و ابوعبیده جرّاح در بین این سپاه
بودند. چون اسامه جوان بود و بیش از هجده سال نداشت این کار بر عدهاي گران آمد و گفتند نوجوانی را به فرماندهی بزرگان
صحابه نصب کرده است.
اسامه به جُرْف لشکرگاه سپاه اسلام آمد و درصدد حرکت بود که پیک امایمن رسید و خبر داد حال پیامبر دگرگون شده و رحلت
آن حضرت نزدیک است. از اینرو اسامه و سپاه او توقف کردند و افراد بهانهجو از این مأموریت سرباز زدند و آرزوي رسول خدا
با آن همه تأکید جامه عمل نپوشید.
اي مردم آگاه باشید که من در میان شما دو چیز گرانبها را به جاي گذاشتم؛ » : رسول خدا (ص) در بستر احتضار پیوسته میفرمود
کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را، بر ایشان پیشی نگیرید که پراکنده خواهید شد و در حق آنان کوتاهی نکنید که هلاك میشوید.
آگاه باشید که علی بن ابیطالب برادر و وصی من است. یک روز رسول خدا (ص) فرمود:
.« ائتُونِی بِدَاوِةٍ وَ صَحِیفَۀٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتاباً لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً »

صفحه 278 از 305 خلاصه درس
ص: 267
برایم دوات و ورقی بیاورید تا براي شما مطلبی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.
عمر مانع شد و گفت:
همانا درد بر رسول خدا چیره گشته، قرآن نزد شماست و کتاب خدا براي ما کافی است.
یک روز قبل از رحلت رسول خدا (ص) سلمان به آن حضرت عرض کرد اجازه بدهید من به جاي علی امشب نزد شما بمانم.
حضرت فرمود: نه، علی به این کار از تو سزاوارتر است.
.« این را به دستت کن » : رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع) را نزد خود فرا خواند و انگشتري خویش را درآورد به او داد و فرمود
شمشیر، زره و تمامی سلاح جنگی و نیز دستمالی را که هنگام جنگ بر کمر خود میبست به آن حضرت داد و فرمود: یا علی سرم
را بر دامنت بگذار که امر خدا فرا رسید، هنگامی که جان از تنم رفت خودت کار تجهیز مرا برعهده گیر و پیش از همه مردم بر من
نماز گزار و تا مرا در قبرم دفن نکردي از من جدا مشو و از خداوند تعالی یاري جوي. امیرالمؤمنین سر مبارك حضرت را روي زانو
گذاشت و گوش خود را نزدیک لبهاي او برد. رسول خدا مدت طولانی با علی راز گفت و اسرار و ودایع الهی را به وي سپرد.
وقتی پرسیدند پیامبر چه فرمود؟ پاسخ داد:
.« عَلَّمَنِی أَلْفَ بابٍ فَتَحَ لِی کُلُّ بابٍ أَلْفَ بَابٍ وَ وَصّانِی بِما أَنَا قائمٌ بِهِ إِنْ شاءَ الُله »
هزار باب دانش به من آموخت که هر باب هزار باب دیگر میگشود و به چیزي وصیت کرد که انشاءالله به آن عمل خواهم کرد.

صفحه 279 از 305 خلاصه درس
ص: 268
عَظَّمَ الُله » : ناگهان امیرالمؤمنین (ع) سر برداشت و در حالی که اشک از چشمانش جاري و بغض گلویش را گرفته بود فرمود
خداوند پاداش شما را در مصیبت پیامبرتان زیاد گرداند. «! أُجُورَکُمْ فِی نَبِیِّکُمْ
امیرالمؤمنین طبق وصیت پیامبر (ص) به کمک فضل بن عباس بدن حضرت را غسل داد و حنوط و کفن کرد و اولین بار به تنهایی
بر او نماز گزارد. امیرالمؤمنین روز سهشنبه بدن مطهّر رسول خدا را درمنزل خود حضرت دفن کرد. بیشتر مردم به لحاظ نزاعی که
چه آینده » : بین مهاجران و انصار درباره خلافت درگرفت در نماز بر پیکر رسول خدا حاضر نشدند. حضرت فاطمه (ص) فریاد زد
آنگاه مردم در آن هنگام که علی (ع) و بنیهاشم درگیر مصیبت پیامبر بودند از فرصت استفاده کرده دنبال تصاحب .«! بدي است
خلافت رفتند و در پی آن ابوبکر به خلافت رسید. حضرت بیلی را که هنگام دفن و اصلاح قبر رسول خدا در دست داشت بر زمین
نهاد و دسته آن را در دست گرفت و اوایل سوره عنکبوت را قرائت فرمود:
(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ).
آیا مردم پنداشتهاند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و دیگر امتحان نخواهند شد؟!
سرانجام برترین انسان
بدینسان این شخصیت بینظیر و برترین فرد بشر شصت و سه سال عمر پربرکت خود را در خدمت به بندگان خدا سپري کرد،
پنجاه و سه سال آن را در مکه و ده سال آن را در مدینه و با زحمات فراوان و

صفحه 280 از 305 سرانجام برترین انسان
ص: 269
جانفشانی شالوده بزرگترین دین و تمدن جهان هستی را بنا نهاد.
رسول خدا (ص) در طول عمر مبارك خود به فرموده امیرالمؤمنین (ع) براي خود سنگی روي سنگی نگذاشت و به فرموده امام
صادق (ع) نان گندم به لب مبارك خود نزد و نان جو نیز سیر نخورد و هنگامی که رحلت فرمود زره او براي مخارج خانوادهاش در
گرو بود، این در حالی بود که در اوج اقتدار به سر میبرد و صدها شتر به نیازمندان و مستمندان میبخشید.
آري، آخرین قافلهسالار بزرگ بشر قافله عظیم بشري را به منزل مقصود رساند و بهترین و جامعترین برنامه زندگی و طرح
عادلانهترین حکومت دینی را پیریزي کرد که بر اساس عدل و داد و مهر و رحمت پایهگذاري شده بود، عدل و داد در
قانونگذاري مراعات میشد و مهر و رحمت در اجراي آن. حکومت از دیدگاه پیغمبر خاتم وسیله بود نه هدف، وسیله بود براي
اجراي احکام و گسترش عدالت. حکومت رسول خدا مشروعیتش را با نص از جانب خدا گرفته و مقبولیت خود را با بیعت مردم به
دست آورده بود. از این جهت حقوق تمامی مردم مراعات میشد و همه اقلیتها و قبایل و حتی مخالفان حکومت حضرت مانند
عبدالله بن ابی از آزادي کامل برخوردار بودند.
رسول خدا (ص) قوه قهریه را فقط و فقط در دفع ظلم و جور و اجراي حق و عدالت به کار گرفت و در عین اینکه دریاي مهر و
محبت بود ولی در مقابله با ستمگران، یاغیان و برهمزنندگان نظم و امنیت عمومی برخوردي قاطعانه داشت. خاتم پیامبران همه
مردم را به صلح و آشتی دعوت مینمود و از جنگ و پیکار نیز فقط براي دفع فتنه و آشوب

صفحه 281 از 305 سرانجام برترین انسان
ص: 270
استفاده میکرد، کلیه جنگهاي آن حضرت براي جلوگیري از ظلم و تجاوز و دفاع از حق و عدالت و تأمین آسایش و امنیت و
پاسداري از کیان دین و ملت بود و چرا اینگونه نباشد و حال آنکه وجود نازنین حضرتش رحمۀ للعالمین، یعنی پیامآور رحمت
بود!
صفحه 282 از 305 سرانجام برترین انسان
ص: 271
صفحه 283 از 305 سرانجام برترین انسان
ص: 272
خود آزمایی
1. هیئت ثقیف چگونه اسلام آوردند؟
2. ماجراي مباهله را شرح دهید.
3. آیه شصت و هفت سوره مائده به چه مطلبی اشاره دارد؟
4. محتواي آخرین سفارش پیامبر را توضیح دهید.
5. وقتی سلمان از پیامبر (ص) خواست اجازه دهد به جاي علی در نزد آن حضرت بماند و پرستاري وي را کند چه فرمود؟
6. خصوصیات حکومت رسول خدا (ص) را بیان کنید.

صفحه 284 از 305 خود آزمایی
ص: 273
منابع
در توضیح منابع لازم است یادآوري شود که تمامی مطالب ابن اسحاق از سیره ابن هشام و کلیه مطالب واقدي از مغازي واقدي نقل
شد و سایر منابع هر جا که نام مؤلف آمده مقصود از آنها به شرح ذیل است:
ابن هشام سیره ابن هشام
ابن سعد طبقات ابی سعد
احمد حَنْبَل مسند احمد حنبل
بخاري صحیح بخاري
مسلم صحیح مسلم
تِرْمِذِي سُنَن تِرْمِذِي
بلاذري انساب الاشراف
یعقوبی تاریخ یعقوبی
طبري تاریخ طبري
قمی تفسیر قمی
کلینی کافی
قاضی نعمان شرح الاخبار
حاکم نیشابوري مستدرك
شیخ مفید ارشاد
بیهقی دلائل النبوه
ابن مغازلی مناقب ابن مغازلی
طبرسی اعْلامالوري

صفحه 285 از 305 منابع
ص: 274
ابن شهرآشوب مناقب ابن شهر آشوب
ابن بِطْرِیق عُمْدَة ابن بِطْرِیق
ابن ابیالحدید شرح نهجالبلاغه
ابن اثیر کامل ابن اثیر
نُوَیري نهایۀ الارب
ابن قیم زاد المعاد
مُغُلْطاي سیره مُغُلْطاي
ابن شاکر کُتْبی عُیون التواریخ
ابن کثیر سیره ابن کثیر
مَقْرِیزي امْتاع الاسماع
قَسْطَلانی الْمَواهِبُ اللَّدُنِّیه
دِیاربکري تاریخ الخمیس
حلبی سیره حلبی
علامه مجلسی بحارالانوار
زَینی دَحْلان سیره زَینی دَحْلان

صفحه 286 از 305 منابع
ص: 275
1. الإتقان فی علوم القرآن. جلالالدین بن عبدالرحمن سیوطی (م 911 ه) 2 جلد در یک مجلد، بیروت، عالم الکتب.
2. الاحتجاج علی أهل اللجاج. احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی (م قرن ششم ه) به کوشش سید محمد باقر خِرْسان. 2 جلد، نجف
اشرف، مطبعه نعمان، 1386 ه/ 1966 م.
3. الإرشاد فی معرفۀ حُججالله علی العباد. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید (م 413 ه) چاپ سوم، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1399
ه/ 1979 م.
4. الاستغاثۀ فی بِدَع الثلاثۀ. ابوالقاسم علی بن احمد کوفی (م 352 ه) 2 جزء در یک جلد.
5. الاستیعاب فی أسماء الأصحاب. (در حاشیه اصابه) ابو عمر یوسف بن عبدالله، ابن عبدالبَرّ اندلسی (م 463 ه). 4 جلد، بیروت
دارصادر.
6. أُسْدُالغابۀ فی معرفۀ الصحابۀ. عزالدین علی بن ابی الکرم، ابن اثیر جزري (م 630 ه) 5 جلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
7. الإشارة إلی سیرة سیدنا محمد المصطفی (سیره مُغُلْطاي). علاءالدین مُغُلْطاي بن قَلیچ (م 762 ) تحقیق آسیه کلیبان، چاپ اول،
بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424 ه/ 2002 م.
8. الاشتقاق. محمد بن حسن، ابن دُرید (م 321 ه) تحقیق عبدالسلام محمد هارون، چاپ اول، بیروت، دارالجیل، 1411 ه/ 1991 م.
9. الإصابۀ فی تمییز الصحابۀ. شهاب الدین احمد بن علی، ابن حجر عسقلانی (م 852 ه) 4 جلد، دار صادر.
10 . الأصنام (تنکیس الأصنام). ابوالمنذر هشام بن محمد کلبی (م 204 ه) همراه

صفحه 287 از 305 منابع
ص: 276
ترجمه فارسی سید محمد رضا جلالی نائینی. چاپ دوم، تهران، نشر نو، 1364 ه. ش.
11 . أطلس السیرة النبویۀ. شوقی ابو خلیل، چاپ چهارم، دمشق، دارالفکر، 1425 ه/ 2005 م.
12 . إعلام السائلین عن کتب سید المرسلین. محمد بن طولون دمشقی (م 953 ه) به کوشش عبدالقادر الأرناؤوط و محمود
الأرناؤوط، چاپ دوم، بیروت، مؤسسۀ الرساله، 1407 ه/ 1987 م.
13 . إعلام الوري بأعلام الهدي. فضل بن حسن طبرسی (م 548 ه) به کوشش سید محمد مهدي خِرْسان، چاپ سوم تهران دارالکتب
الاسلامیه.
14 . الأعمال الکاملۀ. محمد عَبْدُه (م 1323 ه) تحقیق محمد عماره، چاپ اول، 5 جلد، بیروت، قاهره، دار الشروق، 1414 ه/ 1993 م.
15 . الاکتفاء بما تضمّنه من مغازي رسولالله و الثلاثۀ الخلفاء. سلیمان بن موسی کلاعی اندلسی (م 634 ه). به کوشش محمد
عبدالقادر عطا، چاپ اول، 2 جلد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420 ه/ 2000 م.
16 . أمالی الصدوق. محمد بن علی بن بابویه، شیخ صدوق (م 381 ه) چاپ اول، قم، مؤسسۀ بعثت، 1417 ه.
17 . أمالی الطوسی. محمد بن حسن، شیخ طوسی (م 460 ه) به کوشش مؤسسه بعثت، چاپ اول، قم، دارالثقافه، 1414 ه.
18 . أمالی المفید. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید (م 413 ه) تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاري. چاپ دوم، قم،
کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413 ه.

صفحه 288 از 305 منابع
ص: 277
19 . إمتاع الأسماع بما للرسول من الأنباء و الأموال و الحفدة والمتاع. تقی الدین احمد بن علی مقریزي (م 845 ه) تحقیق محمود
محمد شاکر، جلد اول، مصر، لجنۀ التألیف والترجمۀ والنشر.
20 . الأموال. حمید بن مَخْلد بن قتیبه خراسانی، ابن زَنْجُوَیه (م 251 ه)، به کوشش ابو محمد اسیوطی، چاپ اول، بیروت، دارالکتب
العلمیه، 1427 ه/ 2006 م.
21 . الأموال. ابو عُبید، قاسم بن سَلّام (م 224 ه) تحقیق محمد خلیل هَرّاس، بیروت، دارالفکر، 1408 ه/ 1988 م.
22 . أنباء نُجباء الأبناء. محمد بن ظَفَر مغربی (م 567 ه) به کوشش ابراهیم یونس، قاهره، دارالصحوه.
23 . أنساب الأشراف. احمد بن یحیی بلاذري (م 279 ه) تحقیق محمد حمیدالله حیدرآبادي، چاپ سوم، جلد اول (السیرة النبویه)
قاهره، دارالمعارف.
24 . البَدْءُ و التاریخ. منسوب به مطّهر بن طاهر مَقْدِسی (م بعد از 355 ه) 6 جلد در دو مجلد، مکتبۀ الثقافیۀ الدینیه.
25 . بحار الأنوار الجامعۀ لِدُرَر أخبار الأئمۀ الأطهار. محمد باقر بن محمد تقی، علامه مجلسی (م 1110 ه) به کوشش گروهی از
فضلا، چاپ دوم، 110 جلد، بیروت، مؤسسۀ الوفا، 1403 ه/ 1983 م.
26 . البرهان فی علوم القرآن. بدرالدین محمد بن عبدالله زَرْکَشی (م 794 ه) تحقیق ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، 4 جلد در یک
مجلد، بیروت المکتبۀ العصریه، 1425 ه/ 2005 م.
27 . بَهْجَ ۀ المحافل و بُغیۀ الأماثل فی تلخیص المعجزات و السیر والشمائل. عماد الدین یحیی بن ابیبکر عامري (م 893 ه) 2 جلد،
بیروت، دار صادر.

صفحه 289 از 305 منابع
ص: 278
28 . تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر والأعلام (السیرة النبویۀ و المغازي) شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (م 748 ه) تحقیق عمر
عبدالسلام تَدْمُري. چاپ اول، بیروت، دارالکتاب عربی، 1407 ه/ 1987 م.
29 . تاریخ بغداد أو مدینۀ السلام. احمد بن علی، خطیب بغدادي (م 463 ه) 13 جلد، بیروت، دارالکتب العلمیه.
30 . تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس. شیخ حسین بن محمد دیار بکري (م 966 ه) 2 جلد، بیروت، مؤسسه شعبان.
31 . تاریخ مدینۀ دمشق. علی بن حسن بن هبهالله، ابن عساکر دمشقی (م 571 ه) به کوشش علی شیري، چاپ اول، 80 جلد، بیروت،
دارالفکر، 1421 ه.
2000 م. /
32 . تاریخ الطبري (تاریخ الأمم والملوك). محمد بن جریر طبري (م 310 ه) تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 11 جلد، بیروت، روائع
التراث العربی.
33 . تاریخ المدینۀ المنوّرة. عمر بن شَبَّه بصري (م 262 ه) تحقیق فهیم محمد شَلْتُوت، چاپ اول، 4 جلد، بیروت، دارالتراث، 1410 ه/
1990 م.
34 . تاریخ الیعقوبی. احمد بن ابی یعقوب، ابن واضح یعقوبی (م 284 ه) 2 جلد، قم، نشر فرهنگ اهلالبیت.
35 . التبیان فی تفسیر القرآن. محمد بن حسن، شیخ طوسی (م 460 ه) به کوشش احمد قصیر عاملی، 10 جلد، بیروت، دار احیاء
التراث العربی.
36 . تثبیت دلائل النبوّة. قاضی عبدالجبّار بن احمد همدانی (م 415 ه)، به کوشش عبدالکریم عثمان، 2 جلد، بیروت، دارالعربیه.
37 . تذکرةالخواص. یوسفبن قِزُغْلی بن عبدالله، سبط ابنالجوزي (م 654 ه) به کوشش محمد صادق بحر العلوم، تهران، مکتبه
نینوي الحدیثه.

صفحه 290 از 305 منابع
ص: 279
38 . تفسیر الصافی. محمد بن مرتضی، مولی محسن فیض کاشانی (م 1091 ه) به کوشش حسین اعلمی، چاپ دوم، 5 جلد، مکتبۀ
الصدر، 1416 ه.
39 . تفسیر العیاشی. محمد بن مسعود سمرقندي (م نیمه اول قرن چهارم) به کوشش سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ اول، 2 جلد،
تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه.
40 . تفسیر فُرات الکوفی. فرات بن ابراهیم کوفی (م قرن چهارم ه.) به کوشش محمد کاظم محمودي، چاپ اول، تهران، وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1410 ه/ 1990 م.
41 . تفسیر القمی. علی بن ابراهیم قمی (م بعد از 307 ه.) به کوشش سید طیب موسوي جزائري، چاپ سوم، 2 جلد، قم، دارالکتاب،
1404 ه.
42 . التفسیر الکبیر (تفسیر فخر رازي). محمد بن عمر، فخر رازي (م 606 ه.) چاپ سوم، 34 جلد در شانزده مجلد، بیروت، دار احیاء
التراث العربی.
43 . تفسیر المنار (تفسیر القرآن الحکیم) محمد رشید رضا مصري (م 1354 ه.) چاپ دوم، 12 جلد، بیروت، دارالمعرفه.
44 . تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله هجري قمري و میلادي. هَنْري فِرْدیناند وُوسْتِنْفِلْدْ (م 1899 م) به کوشش حکیم الدین قریشی،
تهران، 1360 ه. ش.
45 . تلخیص الشافی. محمد بن حسن، شیخ طوسی (م 460 ه.) تحقیق سید حسین بحر العلوم، چاپ سوم، 4 جلد در دو مجلد، قم،
منشورات عزیزي، 1394 ه./ 1947 م.
46 . التنبیه والإشراف. علی بن حسین مسعودي (م 346 ه.) به کوشش عبدالله اسماعیل، قم، منابع الثقافۀ الاسلامیه.

صفحه 291 از 305 منابع
ص: 280
47 . تهذیب الکمال فی أسماء الرجال. جمال الدین یوسف بن عبدالرحمن مِزّي (م 742 ه.) تحقیق بَشّار عَوّاد معروف، چاپ دوم، 35
جلد، بیروت، مؤسسۀ الرساله، 1413 ه./ 1992 م.
48 . جامع البیان عن تأویل القرآن (تفسیر طبري). محمد بن جریر طبري (م 310 ه.) به کوشش محمود شاکر و علی عاشور، چاپ
اول، 30 جلد در شانزده مجلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1431 ه./ 2001 م.
49 . الجرح والتعدیل. عبدالرحمن بن ابی حاتم رازي (م 327 ه.) 9 جلد، [بیروت] دارالفکر.
50 . جوامع الجامع. فضل بن حسن طبرسی (م 548 ه.) تحقیق ابوالقاسم گرجی، چاپ اول، 4 جلد، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و
سازمان سمت، 1378 ه. ش.
51 . الحرکات العسکریۀ للرسول الأعظم فی کفَّتَیی میزان. سیف الدین سعید آل یحیی، چاپ اول، 2 جلد، الدار العربیه للموسوعات،
1983 م.
52 . حیاة محمد. محمد حسین هیکل (م 1376 ه.) قاهره، مطبعه مصر، 1354 ه.
53 . الخصال. محمد بن علی بن بابویه، شیخ صدوق (م 1381 ه.) تحقیق علی اکبر غفاري، چاپ اول، قم، انتشارات اسلامی.
54 . الدُّر المنثور فی التفسیر المأثور. جلال الدین بن عبدالرحمن سیوطی (م 911 ه) چاپ اول، 6 جلد، جدّه، دارالمعرفه، 1365 ه.
55 . الدُّرَر فی اختصار المغازي والسیر. یوسف بن عبدالبَّر اندلسی (م 463 ه.) تحقیق شوقی ضیف، چاپ سوم، قاهره، دارالمعارف.
56 . دلائل الصدق (فضائل أمیر المؤمنین من دلائل الصدق). محمد حسن مظفر (م 1375 ه.) 3 جلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

صفحه 292 از 305 منابع
ص: 281
57 . دلائل النبوة. احمد بن عبدالله، ابو نعیم اصفهانی (م 430 ه.) تحقیق محمد وَرّاس قَلْعَجی و عبدالبَرّ عباس، چاپ سوم، 2 جلد در
یک مجلد، بیروت، دارالنفائس، 1412 ه./ 1991 م.
58 . دلائل النبوة. اسماعیل بن محمد اصفهانی، قِوام السُّنَّه (م 535 ه.) تحقیق مساعدبن سلیمان، چاپ اول، 4 جلد، ریاض،
دارالعاصمه، 1412 ه.
59 . دلائل النبوة و معرفۀ أحوال صاحب الشریعۀ. احمد بن حسین بیهقی (م 458 ه.) تحقیق عبدالمُعْطی قَلْعَجی، چاپ اول، 7 جلد،
بیروت، دارالکتب العلمیه، 1405 ه/ 1985 م.
60 . دولۀ الرسول فی المدینۀ. صالح احمد علی، چاپ اول، شرکۀ المطبوعات للتوزیع والنشر، بیروت، 2001 م.
61 . دیوان الضعفاء والمتروکین. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (م 748 ه) به کوشش خلیل مَیس، چاپ اول، 2 جلد، بیروت،
دارالقلم، 1408 ه./ 1983 م.
62 . راه محمد صلی الله علیه و آله پیغمبر خاتم. سید رضا صدر، چاپ اول، دو جلد، تهران، مرکز نشر ارغنون، 1370 ه. ش.
63 . رسول اکرم در میدان جنگ. محمد حمیدالله حیدرآبادي (م 1998 م) ترجمه سید غلام رضا سعیدي، چاپ سوم، تهران، کانون
انتشارات محمدي، 1362 ه. ش.
64 . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. شهاب الدین سید محمود آلوسی بغدادي (م 1270 ه) 30 جلد در پانزده
مجلد، مصر، اداره طباعه منیریه.
65 . الرَّوْضُ الأُنُف فی شرح السیرة النبویۀ لابن هشام. عبدالرحمن بن عبدالله

صفحه 293 از 305 منابع
ص: 282
سهیلی (م 581 ه) چاپ اول، 7 جلد در چهار مجلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421 ه./ 2001 م.
66 . الرَّوْضُ الْمِعْطار فی خبر الأقطار. محمد بن عبدالمنعم حمیري (م 900 ه.) تحقیق احسان عباس، بیروت، مکتبۀ لبنان، 1984 م.
67 . روضۀ الصفا فی سیرة الأنبیاء و الملوك و الخلفاء. محمد بن خاوند شاه، میرخواند (م 903 ه) به کوشش جمشید کیانفر، چاپ
اول، 10 جلد، تهران، انتشارات اساطیر، 1380 ه. ش.
68 . روضۀ الواعظین. محمد بن حسن، فتّال نیشابوري (م قرن ششم ه) دو جزء در یک مجلد، قم، منشورات رضی.
69 . الریاض النَّضِرة فی مناقب العشرة المبشّرین بالجنۀ. محبّ الدین احمد بن عبدالله طبري (م 694 ه) چاپ اول، 4 جلد در دو مجلد،
بیروت، دارالندوة الجدید، 1408 ه./ 1988 م.
70 . زاد المعاد فی هَدْي خیر العباد. محمد بن ابیبکر دمشقی، ابن قَیم جوزیه (م 751 ه) چاپ اول، 5 جلد، بیروت، داراحیاء التراث
العربی، 1421 ه./ 2001 م.
71 . سُبُلُ الهدي والرَّشاد فی سیرة خیرالعباد. محمدبن یوسف، صالحی شامی (م 942 ه) تحقیق گروهی از فضلا، چاپ اول، 13 جلد،
مصر، المجلس الاعلی للشؤون الاسلامیه، 1392 ه./ 1972 م.
72 . سَعْدُ السُّعُود. علی بنموسی، ابن طاووس (م 664 ه) قم، منشورات رضی، 1363 ه. ش.
73 . سنن التِرْمذي. محمد بن عیسی تِرْمِذِي (م 279 ه) تحقیق احمد محمد شاکر،

صفحه 294 از 305 منابع
ص: 283
5 جلد، بیروت، دارالفکر، 1357 ه/ 1938 م.
74 . السنن الکبري (سنن بیهقی). احمد بن حسین بیهقی (م 458 ه) 10 جلد، بیروت، دارالمعرفه.
75 . سیرة المصطفی. هاشم معروف حسنی (م 1404 ه) چاپ دوم، قم، منشورات رضی، 1364 ه. ش.
76 . سیرة ابن هشام (السیرة النبویۀ). عبدالملک بن هشام حمیري (م 218 ه) تحقیق گروهی از فضلا، 4 جلد، بیروت، دار احیاء التراث
العربی.
77 . سیرة ابن کثیر (السیرة النبویۀ) اسماعیل بن کثیر دمشقی (م 774 ه) تحقیق مصطفی عبدالواحد، 4 جلد، بیروت، دار احیاء التراث
العربی.
78 . سیرة حلبی (إنسان العیون فی سیرة الأمین المأمون). نورالدین علی بن ابراهیم حلبی (م 1044 ه) 3 جلد، بیروت، المکتبۀ
الاسلامیه.
79 . سیرة زَینی دَحْلان (السیرة النبویۀ و الآثار المحمدیۀ). سید احمد بن زینی دحلان (م 1304 ه) 3 جلد (در حاشیه سیره حلبی)
بیروت، المکتبۀ الاسلامیه.
80 . السیرة النبویۀ. عبدالوهّاب النجّار، به کوشش زکریا عمیرات، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417 ه/ 1997 م.
81 . شرح الأخبار فی فضائل الأئمۀ الأطهار. ابو حنیفه نعمان بن محمد مصري (م 363 ه). تحقیق محمد حسین جلالی، چاپ اول، 3
جلد، قم، انتشارات اسلامی، 1412 ه.
82 . شرح صحیح مسلم. ابو زکریا یحیی بن شرف نَوَوِي (م 676 ه) 18 جلد در نه مجلد، بیروت دارالفکر، 1401 ه/ 1918 م.
83 . شرح نهج البلاغۀ. عزالدین عبدالحمید بن محمد، ابن ابی الحدید معتزلی

صفحه 295 از 305 منابع
ص: 284
(م 656 ه) تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 20 جلد در ده مجلد، اسماعیلیان.
84 . الشفا بتعریف حقوق المصطفی. عیاض بن موسی، قاضی عیاض (م 544 ه) تحقیق محمد علی بجاوي. 2 جلد، بیروت،
دارالکتاب العربی، 1404 ه 1984 م.
85 . شواهد التنزیل. عبیدالله بن عبدالله بن احمد، حاکم حَسْکانی (م بعد از 470 ه). به کوشش محمد باقر محمودي. 3 جلد، تهران،
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411 ه/ 1990 م.
86 . صحیح البخاري. محمد بن اسماعیل بخاري (م 256 ه) 8 جلد در چهار مجلد. بیروت دارالفکر، 1401 ه/ 1981 م.
87 . صحیح مسلم. مسلم بن حجاج نیشابوري (م 261 ه) تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی. چاپ دوم، 5 جلد، بیروت، دارالفکر، 1398 ه.
88 . الصحیح من سیرة النبی الأعظم. جعفر مرتضی عاملی، چاپ چهارم، 10 جلد، بیروت، دارالهادي، 1415 ه/ 1995 م.
89 . الضُّعفاء و المتروکین. ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، ابن جوزي (م 597 ه) تحقیق ابوالفداء عبدالله قاضی. چاپ اول، 3 جلد در
دو مجلد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1406 ه/ 1986 م.
90 . الضُّعفاء والمتروکین. احمد بن شعیب نَسایی (م 303 ه) به کوشش بوران ضناوي و کمال یوسف حوت. چاپ دوم، بیروت،
مؤسسۀ الکتب الثقافیه، 1407 ه/ 1987 م.
91 . الطبقات الکبري. محمد بن سعد، کاتب واقدي (م 230 ه) 8 جلد، بیروت دار بیروت، 1405 ه/ 1985 م.
92 . عُمْدة عُیون صِحاح الأخبار فی مناقب الإمام الأبرار (عُمدة ابن بِطْریق). یحیی

صفحه 296 از 305 منابع
ص: 285
بن حسن اسدي حلی، ابن بِطْریق (م 600 ه) چاپ اول، قم، انتشارات اسلامی، 1407 ه.
93 . عُیون الأثر فی فنون المغازي و الشمائل و السیر (سیرة ابن سید الناس). محمد بن محمد، ابن سیدالناس یعْمُري (م 734 ه) تحقیق
محمد العبد خطراوي و محییالدین مستو. چاپ اول، 2 جلد، دمشق، دار ابن کثیر، مدینه، مکتبۀ دارالتراث، 1413 ه/ 1992 م.
94 . عُیون التواریخ (السیرة النبویۀ). محمد بن شاکر کُتْبی (م 764 ه) به کوشش حسام الدین قدسی، قاهره، دارالانصار.
95 . الغدیر فی الکتاب والسنۀ والأدب. عبدالحسین بن احمد، علامه امینی (م 1390 ه) چاپ سوم، 11 جلد، بیروت، دارالکتاب
العربی، 1387 ه/ 1967 م.
96 . الفصول المختارة من العیون والمحاسن. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید (م 413 ه) چاپ اول، ضمن مصنفات شیخ مفید
جلد دوم، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413 ه.
97 . فقه السیرة. محمد غزالی (م 1416 ه) بیروت، عالم المعرفه.
98 . قُرْب الإسناد. ابوالعباس عبدالدین جعفر حمیري (م بعد از 304 ه) تحقیق مؤسسه آل البیت، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البیت،
1413 ه.
99 . الکافی. محمد بن یعقوب کلینی (م 329 ه) تحقیق علی اکبر غفاري. چاپ چهارم، 8 جلد، دار صعب و دار التعارف، 1401 ه.
100 . الکامل فی التاریخ. عزالدین علیبن محمد، ابن اثیر جزري (م 630 ه) چاپ ششم، 9 جلد، بیروت، دارالکتاب العربی.
101 . الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل.

صفحه 297 از 305 منابع
ص: 286
محمود بن عمر زمخشري (م 538 ه) 4 جلد، قم، نشر ادب حوزه.
102 . کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد. حسن بن یوسف علامه حلی (م 726 ه) تحقیق حسن حسنزاده آملی، چاپ پنجم،
انتشارات اسلامی، 1415 ه.
103 . کمال الدین و تمام النعمۀ. محمد بن علی بن بابویه، شیخ صدوق (م 381 ه) تحقیق علی اکبر غفاري، 2 جلد در یک مجلد،
قم، انتشارات اسلامی، 1405 ه/ 1363 ه.
104 . کنز الفوائد. ابوالفتح محمد بن علی کراجکی (م 449 ه) به کوشش عبدالله نعمه، 2 جلد، چاپ بیروت، دار الاضواء، 1405 ه/
1985 م.
105 . لسان العرب. محمد بن مکرّم بن منظور مصري (م 711 ه) 15 جلد، بیروت، دار صادر.
106 . مانُزِّلَ فی القرآن فی علی 7. احمد بن عبدالله، ابو نعیم اصفهانی (م 430 ه) جمع و تدوین محمد باقر محمودي، چاپ اول،
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1406 ه.
107 . مجمع البیان لعلوم القرآن. فضل بن حسن طبرسی (م 548 ه) به کوشش سید هاشم رسولی محلاتی. 10 جلد در پنج مجلد،
تهران، کتابفروشی اسلامیه.
108 . مجموعۀ الوثائق السیاسیۀ للعهد النبوي والخلافۀ الراشدة. محمد حمیدالله حیدرآبادي (م 1998 م) چاپ پنجم، بیروت، دار
النفائس، 1405 ه/ 1985 م.
280 ه) تحقیق سید جلال الدین محدث ارموي، چاپ دوم، قم، دار الکتب / 109 . المحاسن. احمد بن محمد بن خالد برقی (م 274
الاسلامیه.
110 . الْمُحَبَّر. محمد بن حبیب بغدادي (م 245 ه)، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر،

صفحه 298 از 305 منابع
ص: 287
بیروت، المکتبۀ التجاریه.
111 . المَحَجَّۀ البیضاء فی تهذیب الإحیاء. محمد بن مرتضی، مولی محسن فیض کاشانی (م 1091 ه) تحقیق علی اکبر غفاري، چاپ
دوم، قم، انتشارات اسلامی.
112 . المختصر فی أخبار البشر (تاریخ أبی الفداء). عماد بن ابوالفداء اسماعیل بن علی (م 732 ه) 4 جلد در دو مجلد، قاهره، مکتبۀ
المتنبی.
113 . مُرُوج الذَّهَب و معادن الجوهر. علی بن حسین مسعودي (م 346 ه) به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید. چاپ چهارم، 4
جلد، مصر، مطبعۀ السعاده، 1384 ه/ 1964 م.
114 . المستدرك علی الصحیحین. محمد بن عبدالله، حاکم نیشابوري، (م 405 ه) به کوشش یوسف عبدالرحمن مرعشی، 5 جلد،
بیروت، دار المعرفه.
115 . مسند احمد. احمد بن محمد بن حنبل (م 241 ه). 6 جلد، بیروت، دار الفکر.
116 . المصباح المُضی فی کُتّاب النَّبی الأُمی و رُسُله إلی ملوك الأرض من عربی و عجمی. محمد بن علی، ابن حُدیده انصاري (م
783 ه) تحقیق محمد عظیم الدین، چاپ دوم، 2 جلد، بیروت، عالم الکتب، 1405 ه/ 1985 م.
117 . المُصَنَّف (مصنّف عبدالرزّاق). عبدالرزاق بن همّام صنعانی (م 211 ه) تحقیق حبیب الرحمن اعظمی، 11 جلد، بیروت، المجلس
العلمی.
118 . المُ َ ص نَّف فی الأحادیث و الآثار (مصنَّف ابن ابی شیبه). عبدالله بن محمد، ابن ابی شیبه (م 235 ه) به کوشش کمال یوسف
حوت، چاپ اول، 8 جلد، بیروت، دارالتاج، 1409 ه/ 1989 م.
119 . المَعالم الأثیرة فی السنّۀ و السیرة. محمد محمد حسن شُرّاب، چاپ اول،

صفحه 299 از 305 منابع
ص: 288
بیروت، الدارالشامیه، دمشق، دارالقلم، 1411 ه/ 1991 م.
120 . معالم التنزیل (تفسیر بَغَوي) حسین بن مسعود بغوي (م 516 ه) تحقیق گروهی از فضلا، چاپ اول، 4 جلد، ریاض، دار طیبه،
1423 ه/ 2002 م.
121 . معجم البلدان. شهاب الدین یاقوت بن عبدالله حَمَوي (م 626 ه) 5 جلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1399 ه/ 1979 م.
122 . المعجم الکبیر. سلیمان بن احمد طبرانی (م 360 ه) تحقیق حَمْدي عبدالحمید سلفی، 25 جلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
123 . معجم مَا اسْتَعْجَم من أسماء البلاد والمواضع. عبدالله بن عبدالعزیز بکري اندلسی (م 487 ه) تحقیق مصطفی سقا، چاپ سوم، 4
جلد در دو مجلد، بیروت، عالم الکتب، 1403 ه/ 1983 م.
124 . المغازي. محمد بن عمر واقدي (م 207 ه) تحقیق مارسدن جونس، 3 جلد، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1409 ه/ 1989 م.
125 . مکاتیب الرسول. علی احمدي میانجی (م 1379 ه. ش) چاپ اول، 3 جلد، مؤسسه دار الحدیث، 1419 ه.
126 . مکارم الأخلاق. حسن بن فضل طبرسی (م قرن ششم ه) به کوشش محمد حسین اعلمی، چاپ ششم، بیروت، مؤسسه اعلمی،
1393 ه/ 1972 م.
127 . المِلَلُ والنِّحَل. محمد بن عبدالکریم شهرستانی (م 568 ه) به کوشش سید محمد کیلانی، 2 جلد، بیروت، دار المعرفه.
128 . مُنار القاري فی شرح مختصر صحیح البخاري. حمزة بن محمد قاسم. مراجعه عبدالقادر ارناؤوط. به کوشش بشیر محمد عیون.
5 جلد، سوریه، مکتبۀ دارالبیان، عربستان سعودي، مکتبۀ المؤید، 1410 ه/ 1990 م.
129 . مناقب ابن شهور آشوب (مناقب آل ابی طالب (ع)). محمد بن علی، ابن

صفحه 300 از 305 منابع
ص: 289
شهر آشوب مازندرانی (م 588 ه) به کوشش دانش آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، 4 جلد، قم، انتشارات علامه.
130 . مناقب ابن المغازلی. علی بن محمد، ابن مغازلی (م 483 ه) به کوشش محمد باقر بهبودي، چاپ دوم، تهران، کتابفروشی
اسلامیه، 1402 ه.
131 . المنتظم فی تاریخ الأمم والملوك. ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، ابن جوزي (م 597 ه). به کوشش محمد عبدالقادر عطا و
مصطفی عبدالقادر عطا، مراجعه نعیم زَرْزُور. چاپ اول، 18 جلد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412 ه/ 1992 م.
132 . المُنَمَّق فی أخبار قریش. محمد بن حبیب بغدادي (م 245 ه)، تحقیق خورشید احمد فارق، چاپ اول، بیروت، عالم الکتب،
1405 ه/ 1985 م.
133 . المَواهِبُ اللَّدُنِّیۀ بالمِنَح المحمّدیۀ. احمد بن محمد قَسْطَلانی (م 923 ه)، به کوشش مأمون بن محییالدین الجنّان، چاپ اول، 3
جلد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1416 ه/ 1996 م.
134 . میزان الاعتدال فی نقد الرجال. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (م 748 ه) تحقیق محمد علی بجاوي، 4 جلد، دارالفکر.
135 . المیزان فی تفسیر القرآن. سید محمد حسین، علامه طباطبایی (م 1402 ه) چاپ سوم، 20 جلد، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1393 ه/
1973 م.
136 . النصّ والاجتهاد. سید عبدالحسین شرف الدین عاملی (م 1377 ه) تحقیق ابو مجتبی، چاپ اول، مطبعه سید الشهداء، 1404 ه.
137 . نهایۀ الَأرَب فی فنون الأدب. شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب نویري (م 733 ه) تحقیق گروهی از فضلا، چاپ اول، 27 جلد،
مصر وزارة الثقافۀ و الارشاد القومی، 1405 ه/ 1985 م.
138 . النهایۀ فی غریب الحدیث. مبارك بن محمد، ابن اثیر جزري (م 606 ه)

صفحه 301 از 305 منابع
ص: 290
تحقیق طاهر احمد زاوي و محمود محمد طناحی، چاپ چهارم، 5 جلد، قم، اسماعیلیان 1364 ه.
139 . نهج البلاغۀ. محمد بن حسین موسوي، سید رضی (م 406 ه) تحقیق صُ بْحی صالح، چاپ اول، بیروت، دارالکتاب اللبنانی،
1980 م.
140 . وسیلۀ الإسلام بالنبی علیه الصلاة والسلام. ابوالعباس احمد بن حسین، ابن قُنْفُذ قُسَنْطینی (م 810 ه) تحقیق سلیمان صید محامی،
چاپ اول، دارالغرب الاسلامی، 1404 ه/ 1984 م.
141 . وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی. نورالدین علی بن احمد سمهودي (م 911 ه) تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید. 4 جلد در
سه مجلد، بیروت، دارالکتب العلمیه.
142 . الوفاء بأحوال المصطفی. ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، ابنجوزي (م 597 ه) تحقیق مصطفی عبدالواحد، چاپ اول، 2 جلد،
قاهره، دارالکتب الحدیثه، 1386 ه/ 1966 م.